تاریخ عکاسی مشهد

َموسسه تحقیقات ومطالعات عکاسی ابگینه

تاریخ عکاسی مشهد

َموسسه تحقیقات ومطالعات عکاسی ابگینه

ما برای رفع مشکلات عکاسی می‌کنیم/گفتگو با سید حمید هاشمی ، عکاس خبری مشهدی



ما برای رفع مشکلات عکاسی می‌کنیم

روزنامه نگار است و دست به دوربین. شعر می‌سراید، داستان هم می‌نویسد و سعی کرده خودش را آن‌طور که شایسته یک روزنامه نگار است پرورش دهد

ما برای رفع مشکلات عکاسی می‌کنیم

 

غلامرضا زوزنی- ما جوان‌ترها یادمان نمی‌آید ، اما او از قدیمی‌های شهرآراست و با اینکه سی و چند سال است عکاسی خبری می‌کند و دست به قلم است ، اما هنوز دست از تلاش برنداشته و برای رفع دغدغه‌هایش هم قلم می‌زند و هم «شاتر» می‌چکاند.
گفت‌وگوی پیش رو، حاصل ساعتی هم صحبتی با «سید حمید هاشمی»، « آقا سیدِ» عکاس‌های خبری مشهد است که در تحریریه روزنامه میزبانش بودیم.

آقای هاشمی، شما هم عکاس هستید و هم در حوزه های مختلف اجتماعی مطلب می نویسید و دستی هم بر شعر و داستان نویسی دارید، کدام یک از این دو برایتان اولویت داردو این دو را چطور با هم جمع می کنید؟
اعتقاد دارم یک خبرنگار باید عکاسی بداند و یک عکاس هم حداقل با الفبای نوشتن آشنا باشد. در محیط رسانه و در بیشتر مطبوعات ایران حلقه‌های مفقوده‌ای است بین واحد عکس و تحریریه؛ عکاس نمی‌تواند تشخیص بدهد که خبرنگار چه می‌خواهد و خبرنگار هم نمی‌تواند آنچه باید عکاسی شود را تشخیص دهد.
یک عکاس باید بداند چه چیزی را باید عکاسی کند. باید ارکان فکری روزنامه و رسانه‌ای که در آن کار می کند را بشناسد و در عکس‌هایش آن را منعکس کند. من برای یک گزارش تصویری که می‌خواهم منتشر کنم مدت‌ها روی تیتر و روی متن
کار می‌کنم.
اینکه عکاس بتواند برای عکس‌اش تیتر بزند و متن بنویسد می‌تواند به موفقیت‌اش کمک کند. و اگر این آشنایی همراه با فن نوشتن باشد در عکس هایشان هم بازتاب خواهد داشت. اینکه یک عکاس شعر بداند و بخواند و یا اهل کتاب و ادبیات باشد مطمئنا در عکس هایش تاثیر خواهد
گذاشت.

با توجه به سختی هایی که شما و هم دوره هایتان کشیده‌اید برای اینکه عکاسی کنید و آن را به نسل‌های بعدی انتقال بدهید، عملکرد خودتان را در مقایسه با نسل‌های جدیدی که در مشهد عکاسی می‌کنند ، چطور مقایسه می کنید؟
با توجه به اینکه فناوری دیجیتال پا به عکاسی گذاشت، متاسفانه هر کسی که مدتی دوربین دیجیتال دستش می‌گیرد ، ادعای عکاسی می‌کند. قطعا هر کسی نمی‌تواند ادعا کند عکاس خبری است. شاید بتواند ادعا کند عکاس هنری است و با چند بار آزمون و خطا کردن یک عکس هنری را به ثبت برساند اما نمی‌تواند ادعا کند عکاس خبری است. یک عکاس خبری عکس هنری هم می‌گیرد ، اما عکاس هنری نمی‌تواند عکس خبری بگیرد. عکاس خبری جلوتر است و جسارتش بیشتر و ذهنش هم بازتر است.

البته دانستن اصول ابتدایی برای همه عکاس ها در حوزه های مختلف بدیهی است اما به نظر عکاسی خبری ، بیشتر به تکنیک گره خورده است تا اینکه بخواهد از هنر پیروی کند.
عکاس خبری برای عکس گرفتن باید قواعد و اصول عکاسی هنری را بداند. یک عکاس خبری از اصول عکاسی هنری پیروی می‌کند و باید عکاس هنری باشد و بعد با شناخت از سوژه، آگاهی و تمرین به یک عکاس خبری تبدیل شود. برای مثال یک عکاس خبری هنگامی که در یک رویداد اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی عکاسی کند، با استفاده از شرایط محیط می‌تواند نه تنها یک عکس خبری خوب ثبت کند که می‌تواند با بهره گیری از همان عکس، مفاهیم مد نظرش را نیز به مخاطب منتقل کند.


محدودیت هایی که اصالت عکاسی را در حوزه‌های خبری و اجتماعی به خطر می‌اندازد کدام است؟
یک مسئله‌ای که الان جاری است در کشور ما و بیشتر برای عکاس ها ملموس است ، این است که نمی‌گذارند خیلی صحنه‌ها را عکاسی کنیم، دچار خود سانسوری هستیم و این خیلی بد است . با اینکه قدری اوضاع بهتر شده اما هنوز ما برای عکاسی کردن از داخل حرم مطهر رضوی مشکل داریم. برای عکاسی کردن از مناسبت‌های ملی مشکل داریم. علت این کارها را نمی‌دانم. متاسفانه نسبت به عکاس‌های خبری، نگاه منفی وجود دارد و این برای خبرنگار ها و عکاس‌ها خوب نیست.

آیا آن‌طورکه باید جایگاه عکاس‌هایی نظیر شما در جامعه و رسانه‌هایی که برایشان کار می کنید، حفظ می‌شود؟
نه واقعا بها داده نمی‌شود. یک خاطره برایتان بگویم؛ سال ١٣٧۵ گزارش تصویری از شرایط بد و فقر یک روستا در نهبندان تهیه کردم. گزارش انتقادی بود. آن گزارش در مجلس شورای اسلامی هم مطرح شد. در نهایت منجر شد به اینکه طرح‌های ملی درباره روستاییان به جریان بیفتد و تسهیلات و بودجه‌هایی که برای نهبندان برآورد کرده بودند، افزایش یافت و تاثیر خودش را گذاشت، البته هنوز محرومیت هست اما شرایط خیلی بهتر شده است. آن سال من عکسی از پسر بچه‌ای گرفتم که جلوی آلونک محل زندگی‌شان ایستاده بود. این عکس در جشنواره ترکیه در سال ٢٠٠١ میلادی برنده شد. هشت سال بعد دوباره به همان منطقه سفر کردم و از همان پسر بچه که ١٣ ساله شده بود عکاسی کردم. دوباره امسال رفتم و از همان پسر بچه که حالا برای خودش مردی شده بود و تشکیل خانواده داده بود عکاسی کردم. این پروسه عکاسی را که ٢١ سال طول کشید و منجر به اتفاقات مهمی شده بود را بعضی از رسانه‌ها نمی‌بینند و ارزش آن را درک نمی‌کنند. ولی در رسانه‌های بین المللی بازتاب یافت و این به‌خاطر ضعف در مدیران
رسانه‌ای است.

با این شرایط باید چه کار کرد؟ آیا باید ادامه داد ؟
باید ادامه داد و این جریان را به نسل‌های بعدی سپرد. باید نگرش‌ها را تغییر داد. به‌جای همایش‌هایی که هر روز و هر هفته در دستگاه‌های مختلف برگزار می‌شود، یک همایش برای مدیران و مدیران روابط عمومی‌ها برپا کنند و برای آن‌ها جایگاه رسانه و عکس را تبیین کنند. از طرفی اصحاب رسانه هم باید توجیه باشند. بنا نیست عکاس‌ها دنبال یک سوژه بگردند تا به آن واسطه

دستگاهی را به چالش بکشند. دوربین ما باید برای رفع مشکلات عکس بگیرد.

منبع ، شهر آرا آنلاین / یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.