تاریخ عکاسی مشهد

تاریخ عکاسی مشهد

َموسسه تحقیقات ومطالعات عکاسی ابگینه
تاریخ عکاسی مشهد

تاریخ عکاسی مشهد

َموسسه تحقیقات ومطالعات عکاسی ابگینه

« پذیرش عضویت موسسه مطالعات عکاسی آبگینه درانجمن یورو فتو آرت »


« پذیرش عضویت موسسه مطالعات عکاسی آبگینه درانجمن یورو فتو آرت »

     موسسه مطالعات عکاسی آبگینه به عنوان چهل و چهارمین عضو انجمن یورو فتو آرت  رومانی به عضویت این انجمن در آمد ،این دو سازمان فرهنگی با امضا پروتکل مشارکت ، توافق کردند که ضمن تبادل آثار هنرمندان از مسابقات و نمایشگاههای عکاسی  یکدیگرحمایت کنند ، از اهداف و برنامه های دیگرهمکاری های این دو مرکز ، توسعه ی پروژه های فرهنگی متقابل و ارائه ی  پاتروناژهای نمایشگاهی خواهد بود . « استفان تاس » رییس این انجمن ضمن تبریک به اعضای موسسه مطالعات عکاسی آبگینه اظهار امید واری کرد این توافق به پیشرفت  عکاسی و همکاری های هنری و علمی هر دو کشور بیانجامد.

تاریخ شهر مشهد

تاریخ شهرِ مشهد گام‌به‌گام از دورهٔ صفوی آغاز می‌شود و تاریخ منطقه‌اش، پیشتر با ولایت‌های طوس و نیشابور و به‌طور ویژه با حرم امام رضا وابسته است.

حوضهٔ رودخانهٔ کشف‌رود که شهر مشهد در آن قرار دارد، به خاطر شرایط مناسب طبیعی، از پیش از اسلام به عنوان یکی از بخش‌های مورد توجه برای سکونت در خراسان به حساب می‌آمده است. این منطقه در آغاز مسکن اقوام آریائی بود. در نزدیکی شهر کنونی مشهد، شهری به نام توس وجود داشته است. توس حوضه آبریز و بستر رودخانه کشف رود بوده و از برکت آن رود، آبادی‌های فراوانی در پهنه دشت طوس ایجاد شده است؛ و احتمالاً به پشتوانه همان آبادی‌ها که خاستگاه رویدادها و وقایع مهمی بوده‌اند، کشف رود پدیده‌ای اسطوره‌ای و مطرح در تاریخ روایی ایران بوده و در شاهنامه فردوسی، بارها از آن، نام برده شده است. در اسطوره‌های ایرانی بنای اصلی شهر توس را به جمشید و بازبنای آن را به توس، پهلوان و سپهسالار کیانی نسبت می‌دهند.از تاریخ این شهر در پیش از اسلام، به جز افسانه‌ای چند، آگاهی چندانی در دست نیست؛ ولی با توجه به اسناد موجود، می‌توان گمان برد که این شهر در اواخر حکومت ساسانیان، یکی از مرزداری‌های سر راه گرگان و نیشابور به مرو و بلخ، و از ولایت‌های مشهور در خراسان بزرگ بوده‌است. در اواخر دوره ساسانی، ناحیه توس از توابع ابرشهر (نیشابور) بوده.
توس در زمان خلافت عثمان به‌طور کامل توسط اعراب فتح شد. در دورهٔ اسلامی، این منطقه بخشی از ولایت توس به مرکزیت شهر تابران بود که آبادی‌های سناباد و نوغان که بخشی از مشهد کنونی هستند را نیز در بر می‌گرفت. پس از حملهٔ مغولان مردم شهر ویران‌شدهٔ توس به مشهد مهاجرت کردند و شهر گسترش پیدا کرد. مشهد در زمان حکومت نادرشاه افشار به عنوان پایتخت ایران برگزیده شد.

دورهٔ خلافت اسلامی

به گفته تاریخ‌نویسان، هنگامی که یزدگرد سوم از برابر سپاهیان مسلمان عرب گریخت، به خراسان روی آورد. سپاه مسلمانان به فرماندهی احنف بن قیس که مأمور فتح خراسان بودند وی را تعقیب کردند. یزدگرد که آنان را به دنبال خویش یافت، راهی توس شد تا از کنارنگ توس مرزبان خود در آن خطه پناه بخواهد، اما کنارنگ با این بهانه که از یک سو، توس گنجایش موکب بزرگ پادشاهی را ندارد، و از سوی دیگر، پناه دادن به پادشاه، امکان یورش سپاه مسلمانان را افزایش می‌دهد، یزدگرد را از توس راهی مرو کرد. حاکم مرو نیز در آغاز به استقبال یزدگرد شتافت، اما سرانجام از او رخ برتافت و آخرین شاه ساسانی در سال ۳۱ هجری به دست آسیابانی در مرو کشته شد. کنارنگ توس هم با احساس خطر از سپاه مسلمانان، طی نامه‌ای از عبدالله بن عامر، امان خواست و عهد کرد که اگر پیشنهاد او پذیرفته شود، در فتح نیشابور مسلمانان را یاری خواهد داد. پس چنین کرد و به امارت نیشابور دست یافت. با این ترفند، کنارنگیان، به رغم فتح خراسان، همچنان نفوذ خود را در خطهٔ توس حفظ کردند و تا پایان عصر اموی و چیرگی سپاه ابومسلم در سال ۱۲۹ هجری، در آن جا ماندند و تنها پس از یورش سرداران ابومسلم بود که آن جا را رها ساختند.

دورهٔ امویان و عباسیان

از تاریخ توس در دوران امویان نیز خبر چندانی در دست نیست. تنها باید از مهاجرت و اقامت و درگذشت خواجه ربیع بن خثیم از یاران ابن مسعود صحابی یاد کرد که در حدود سال‌های ۳۵ هجری راهی خراسان شد و در نوغان اقامت گزید و در سال ۶۱ در همان‌جا درگذشت و دفن شد.

در دورهٔ عباسیان، گرچه فرمانداران خراسان از جانب حکومت مرکزی برگزیده می‌شدند، اما بی‌کفایتی این والیان و جنبش‌هایی که در گوشه و کنار این خطه رخ می‌داد، گاه مردم را چنان برمی‌آشفت که خواهان برکناری ایشان می‌شدند. از جمله در سال‌های پایانی قرن دوم، آن زمان که علی بن عیسی والی خراسان بود، فتنه و آشوب تا آن اندازه در خراسان بالا گرفت که هارون الرشید در سال ۱۸۹ خود برای سرکوب شورش، رهسپار ولایات شرقی شد. اما علی بن عیسی، فرصت‌طلبانه، و با هدایای بسیار، در ری نزد او آمد و هارون او را در حکمرانی خراسان پایدار داشت؛ ولی با سپری شدن یک سال، شورش از حد گذشت و هارون وی را برکنار نمود. در دوران حکومت هارون عباسی، حمید بن قحطبه طائی والی خراسان بود که کاخی در باغی واقع در ۱٫۵ کیلومتری سناباد داشت. در سال ۱۹۲ هارون خود برای استقرار امنیت کامل، راهی خراسان شد و در باغ حمید بن قحطبه اقامت گزید. یک سال پس از آن و در بهار سال ۱۹۳ هجری قمری، هارون که برای سرکوب شورشی عازم سمرقند بود، در نوغان بیمار شد و همان‌جا مرد و بنا به وصیتش، در تالار بزرگ کاخی که در آن باغ قرار داشت، به خاک سپرده شد مأمون جانشین هارون پس از گذشت چند سالی از خلافتش در اثر طغیانی که علیه وی در عراق پدید آمد به قصد آنکه تمایل شیعیان را به خود جلب کند «علی ابن موسی الرضا» را به جانشینی نامزد کرد. علی ابن موسی الرضا پس از یک سال ماندن در مرو رهسپار بغداد شد، وقتی به روستای نوغان رسید به خانه امیر سناباد وارد و در آن جا مسموم و در سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ ه‍.ق پس از سه روز درگذشت و پیکرش در باغ حمید بن قحطبه در ۱٫۵ کیلومتری روستای سناباد مدفون شد، از همان زمان این نقطه به نام مشهدالرضا و بعد به اختصار مشهد نام گرفت
دوران حکومت‌های ایرانی تا عصر صفویه

نیشابور در قرن سوم مرکز تحولات خراسان غربی شد و در آن زمان شهر توس کهن از رونق افتاده و تابران که بعدها بزرگ‌ترین شهر منطقه شد تازه جان گرفته بود. شاید به همین دلیل چندان خبر و اثری از چگونگی اوضاع توس –که نوغان مرکز آن شده بود- در این زمان در دست نیست و آن قدر هست که سرزمین توس در شمار نواحی نیشابور بود.
توس، در دل خود شهرهایی داشته، که نوغان و طابران از آبادترین آنها بوده و آورده‌اند که این دو شهر هزار قریه و آبادی را در بر می‌گرفته‌است. در طول تاریخ، گاه نوغان اعتبار افزون‌تری می‌یافته و زمانی طابران رونق بیشتری داشته‌است. جایی که اکنون به نام شهر توس معروف است و آرامگاه فردوسی تنها بخشی از توس قدیم، یعنی همان طابران است، که بقایای ارگ و باروی نیمه ویرانی که مردم آن را قصر مأمون می‌خوانند و بنای بزرگی که به بقعه هارونیه مشهور شده‌است، در آن پیداست. این محل، در حال حاضر حدود بیست کیلومتری شمال غربی شهر مشهد است. دیگر شهر بزرگ و نامدار توس، نوغان بوده که اینک در دل شهر مشهد قرار دارد. یکی از آبادی‌های پیرامون نوغان، روستایی به نام سناباد بوده که آب و هوایی خوش و مطبوع، کشتزارهایی پربار، قنات‌هایی سرشار و بوستان‌هایی شاداب و سرسبز داشته‌است.
ظهور جدی و درخشان تابران و مرکزیت آن در عرصهٔ توس در قرن چهارم رخ داد. تابران که باید بعد از قرن سوم در آن مدنیت ظاهر شده باشد، در قرن پنجم ه‍.ق مرکز ناحیهٔ توس و مشهورترین شهرهای آن شد. این که چگونه نوغان جایش را به شهر نوظهور تابران داد، شاید چند علت داشته باشد و مسئله آب در این میان قابل توجه است.
با خرابی توسِ کهن احتمالاً نوغان نمی‌توانست مستعد وسعت و رونق زیاد باشد و موقعیت تابران برای تأمین آب و رونق و آبادانی مناسب‌تر بود. تابران اولین بار توسط یعقوبی در شمار شهرهای توس آورده شده است (قرن سوم هجری). با قدرت گرفتن سامانیان در ورارود(ماوراءالنهر) در ابتدای قرن چهارم هجری و آغاز نهضت ایرانی‌گری، تابرانِ تازه متولد شده در توس مرکز توجه شد.

برخی نوشته‌های جغرافیایی قرن چهارم و پنجم هجری، توس را با اما و اگرهایی در شمار نواحی نیشابور ذکر می‌کنند. گویا با شکوفایی تابران، مشکل می‌توانست آن را شهری وابسته دانست و گویا حتی برخی آن را ولایتی مستقل تلقی می‌کردند که مقدسی در پاسخ آنها آورده که توس تا این زمان هیچگاه مستقل نبوده است.علاوه بر آن در قرن پنجم هجری کلمهٔ توس را برای شهر تابران به کار می‌بردند؛ در صورتی که قبل از آن، توس ناحیه‌ای بود که شهرهای دیگری چون «نوغان»، «رادکان» و «تروغبذ» را هم شامل می‌شد. در ابتدای قرن چهارم هجری عصر شکوفایی فرهنگ ایرانی، که با روی کار آمدن نصر بن احمد سامانی (۳۰۰ ه‍. ق) رونقی یافته بود، در سرزمین توس –که به تعبیر مقدسی خزان‌های بزرگ و باستانی بود- هم به بار نشست. این روند اگر چه فرصت کوتاهی در پیش داشت و به زودی، حرکت ضد ایرانی سنیان ورارود و غلامان ترکِ دربار به استیلای ترکان بر ایران انجامید، از همین فرصت کوتاه نهایت بهره را برد و تا چند قرن بعد، تابران به یاری رونق و شکوفایی پیشین پابرجا ماند.
در قرن‌های چهارم تا هفتم، به ویژه در قرن چهارم، تابران توس روزگار پر رونقی گذرانید. دشت توس با آب فراوان خود بستر مناسبی بر کشاورزی مردم تابران فراهم کرده بود و علاوه بر آن، بازرگانی و تجارت هم از شکوفایی خاصی برخوردار بود. بافت جوراب و شلواربند و تراش ظروف سنگی مهارت خاص مردمان این منطقه بود. علاوه بر آن معادن مس، سرب و فیروزه هم در توس وجود داشت. شهر تابران دارای بارویی محکم، مسجد جامع و بازارها و کارگاه‌های صنعتی مختلف بوده است. در زمان سلجوقیان، توس در عین حال که از رونق درونی و داخلی برخوردار بود، با بی‌مهری سلاطین رو به رو شد؛ ولی دانشمندان و رجال برجسته‌ای از آن برخاسته، در دیگر نواحی و به طور عمده در شهرهایی که بیشتر کانون توجه بود، شکوفا شدند. خواجه نظام‌الملک (۴۰۸ تا ۴۸۵ ه‍. ق)، محمد غزالی (۴۵۰ تا ۵۰۵ ه‍. ق)، احمد غزالی (۴۵۴ تا ۵۲۰ ه‍. ق)، اسدی توسی (متوفی ۴۶۵ ه‍. ق) و شیخ توسی (۳۸۵ تا ۴۶۰ ه‍. ق) از آن جمله‌اند. در این ایام خواجه نظام‌الملک وزیر شهیر آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی در زمان وزارت ۳۰ ساله‌اش توجهی به توس داشت و حتی مسجدی هم در تابران ساختدر ابتدای قرن ششم هجری گویا تابران مدتی دچار قحطی و بلا بوده، این مطلب از نامه محمد غزالی به سلطان سنجر بر می‌آید؛ اما تابران در رهگذر زمان همچنان یکی از شهرهای مهم محسوب می‌شد. چنان‌که انوری شاعر معروف دربار سنجری در مدرسه منصوریه تابران تحصیل می‌کرد و باغ و مدرسه آن را ستایش کرده است.
توس در دوره ایلخانی رونق فراوان داشت و البته عمارت‌ها به محکمی و استواری ساختمان‌های قبل حمله مغول نبود. این امر ناشی از شتاب در ساخت و سازها و فراز و نشیب‌های فراوان تاریخ این دوره است. نیز بیشتر شهر از باغ‌ها و خانه باغ‌ها تشکیل می‌شد.
از صفویه تا دوران معاصر
بارگاه حرم علی بن موسی الرضا

حمله میرانشاه منجر به قتل ۱۲ هزار تن، خرابی ارگِ توس و ویرانی حصار توس و تمام بناهای شهر شد. چنان‌که بعد از آن، علی‌رغم تلاشی که شاهرخ و شیبک خان ازبک در ۹۱۵ ه‍.ق برای ساخت مجدد شهر انجام دادند،روی آبادانی به خود ندید و به تدریج روستاهای کوچکی جایگزین آن همه آوازه و رونق شد. از این زمان به بعد دیگر عصر حیات تابران به سر آمده بود و روی توجه تاریخ به سوی شهری قرار گرفت که قرن‌ها با نام نوغان و از این زمان به بعد با نام مشهد در کنار تابران قرار داشت و جای این شهر را گرفت. با توجه تیموریان به مشهد و به ویژه بعد از آن در دوره صفویه با استقرار رسمی مذهب تشیع در ایران و توجه خاص صفویان به مشهد، نیز انتقال آب چشمه گیلاس در دو مرحله (دورهٔ تیموری و دوره صفوی) به مشهد، امید حیات دوباره تابران به کلی از میان رفت. بنا بر شواهد، تابران توس در دوره صفوی دیگر به عنوان شهری وجود نداشته اما گویا از کهن‌دژ آن به عنوان زندان استفاده می‌شده و در آن حیات جاری بوده است. سفالینه‌های این بنا تا قرن یازدهم هجری نیز دیده می‌شود که از رفت و آمد و توجه به کهن‌دژ، البته نه مانند دوره‌های گذشته حکایت دارد.
تأثیر عوامل سیاسی و تاریخی مربوط به دورهٔ صفوی به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل اعتلای مشهد می‌باشد. عوامل مذهبی هم که وابسته به قرار گرفتن حرم علی بن موسی الرضا در شهر مشهد است، نقش مهمی در رشد و توسعهٔ این شهر داشته است. اما این عامل در دورهٔ صفوی تقویت شد و بین عوامل سیاسی و تاریخی با عوامل محیطی و مذهبی نوعی تعامل مثبت به وجود آمد، به گونه‌ای که پس از این تاریخ، شهر مشهد از اعتلا و رشد خاصی برخوردار و به یکی از شهرهای بزرگ و تأثیرگذار ایران تبدیل شد.
خراسان در زمان نادر شامل بخشهایی از افغانستان و ماوراءالنهر بوده است که در سایهٔ توسعه‌طلبی‌های نظامی نادر تا مرز هند و ترکستان گسترش یافت. نادر، پایتخت را از اصفهان که یادگار طرفداران صفوی بود به خراسان انتقال داد. او با استفاده از موقعیت ژئوپولتیک خراسان توانست بر اهداف سیاسی خود دست یابد. مشهد مرکز سیاسی دولت وی و دژ کلات، حصاری طبیعی در مواقع بحرانی گشت. ارتش او متکی بر نیروی رزمی قومیت‌های گوناگون به ویژه عشایر خراسان بود.
پس از نادر و جانشینان وی، شاهرخ به مدت ۵۰ سال، به طور ضعیف و تحت نفوذ امرا و فرماندهان ایلات خراسانی و حمایت‌های احمد خان درانی در بخش کوچکی از خراسان غربی به مرکزیت مشهد فرمان راند و سرانجام بساط دولت وی در دوران سلطنت قاجاریه، در زمان فتحعلی‌شاه قاجار، در سال ۱۲۱۸ ه‍.ق برچیده گردید و منطقهٔ یاد شده ضمیمهٔ قلمرو شرقی قاجارها گردید. تجزیهٔ خراسان در دورهٔ قاجارها که همزمان با مطامع استعماری روس و انگلیس در آغاز قرن نوزدهم میلادی در آسیا بود، بارزترین پیامد تحولات سیاسی خراسان در دوران یاد شده می‌باشد.
اعتراض مردم مشهد به حکومت آصف‌الدوله، حاکم خراسان، اعتراض نسبت به واگذاری امتیاز تنباکو و همچنین خیزش مردمی در جریان انقلاب مشروطه، از مهم‌ترین وقایع دوران قاجاریه در مشهد به شمار می‌رود.[۱۹] پس از رسیدن خبر انعقاد قرارداد رژی، مشهد در زمرهٔ نخستین شهرهای کشور بود که مردم آن نسبت به انعقاد قرارداد اعتراض کردند. در نخستین ساعات بعدازظهر روز ۱۳ مهرماه سال ۱۲۷۰ ه‍.ش مردم مشهد در اعتراض به انعقاد قرارداد تنباکو و ورود کارکنان شرکت رژی به این شهر، دست به تظاهرات زدند. واکنش مأموران «فتحعلی‌خانِ» صاحب دیوان، حاکم وقت خراسان، به این اعتراض، استفاده از زور و سرکوب معترضان بود. با ضرب و جرح راهپیمایان، تعداد زیادی از مردم مشهد در اعتراض به این رفتار در مسجد گوهرشاد متحصن شدند. ناصرالدین شاه ناچار شد اجرای قرارداد را در مشهد، شش ماه به تأخیر بیندازد و پس از آن نیز اجرای قرارداد در مشهد اجباری نبود

مهم‌ترین واقعهٔ تاریخ سیاسی معاصر مشهد، واقعه مسجد گوهرشاد در زمان رضاشاه می‌باشد. روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاست‌های رضاشاه در صحن مسجد گوهرشاد سرکوب شد. این قیام زمانی شکل گرفت که رضاشاه درصدد بود تا سنت‌های مذهبی و قوانین اسلامی را حذف کند و فرهنگ غربی را به جای آن بنشاند. رضاشاه در پیگیری این سیاست دستور داده بود تا حجاب از سر زنان مسلمان برگیرند، مردان کلاه غربی به سر کنند و روحانیون لباس روحانیت را از تن بیرون کنند. در واکنش به این سیاست، روحانیون و مردم مسلمان در هر نقطه‌ای به مخالفت برخاستند. صبح روز جمعه ۲۰ تیر ۱۳۱۴ نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و به روی آنان آتش گشودند و تعداد زیادی را کشتند و زخمی کردند، ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آنها رسیده، مراجعت کردند. در ۲۱ تیرماه جمعیت زیادتری در مسجد گوهرشاد تجمع کردند و علیه اقدامات دولت اعتراض نمودند. در حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به کشتار آنان پرداختند. در این واقعه تعداد بسیاری کشته، مجروح و بازداشت شدند. کشتار مردم در این مسجد به اندازه‌ای بود که به نقل از شاهدان عینی چند کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند.

منابع

    فردوسی، ابوالقاسم (۱۹۶۸). عثمان اوف، م.ن.؛ نوشین، ع.، ویراستاران. شاهنامه. مسکو: انستیتو ملل آسیا، انتشارات دانش شعبه ادبیات خاور. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
    بلاذری، احمد بن یحیی (۱۳۶۴). فتوح البلدان. ترجمهٔ محمد توکل. تهران: سروش. شابک ۵-۸۱-۶۶۲۹-۹۶۴. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
    غزالی، محمد (۱۳۶۲). عباس اقبال، ویراستار. مکاتیب فارسی غزالی. تهران: امیر کبیر.
    ابرو، حافظ (۱۳۷۰). جغرافیای تاریخی خراسان در تاریخ حافظ ابرو. به کوشش غلامرضا ورهرام. تهران: اطلاعات.
    خواند میر (۱۳۵۳). تاریخ حبیب السیر. به کوشش محمد دبیر سیاقی. بیجا.
    قزوینی، ذکریای (۱۳۶۶). آثار البلاد و اخبار العباد. ترجمهٔ عبدالرحمن شرفکندی. تهران: علمی.
    حسینی، سیدهاشم (پاییز ۱۳۸۷). «بررسی عوامل اعتلا و توسعهٔ شهر مقدس مشهد طی دورهٔ صفوی». فرهنگ (۶۷).
    رمضانی مشهدی، محمود. تحولات سیاسی خراسان در دورهٔ افشاریه (۱۲۱۸–۱۱۴۸ ه‍. ق). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

در جستجوی ِمعنا « ابراهیم بهرامی»

    هنرمندانی که به نوعی پدیدآورنده ی یک اثر هنری هستند، هنگامی که به مفاهیم می پردازند، جدا از ارائه ی اثری فیزیکی و مادّی سعی می کنند خود را از محدودیت هایِ سنتی و مادّی رها کنند و با ذهنی سیّال و منتزع از واقعیت به جهانِ غیرمادی نقبی بزنند و نقطه نظرات خود را در تکمیلِ اثرِ خود بیان کنند. موضوعاتِ ذهنیِ آثار هنری فرصت بیشتری در کشفِ رازهایِ معنوی را به مخاطب می دهد، در این آثار هنرمندان فارغ از نیازهای مادی به ماوراء می اندیشند و بر روح، احساس و تفکرِ مخاطب تأثیر می گذارند. در بسیاری از هنرها که بازآفرینی رکنِ اساسیِِ تولید اثراست، چنانچه تعمّل و تعمّقی در ارائه موضوع و در قالبِ تکنیکی منسجم صورت نگیرد، اثر خلق شده بی روح می نماید و مخاطب را از رسیدنِ به محتوا و پیام اثر و همچنین درک آن بازمی دارد .    برای شناخت معنا درآثارهنری خیلی لازم نیست پیچیده فکر کنیم، همینکه بتوانیم جهان و اجسام مادّی را در ترکیبی عارفانه و عالمانه در جهت رسیدن به مفاهیمی که ادراکی هستند ، ارائه کنیم به معنا پرداخته ایم.

   برخی اشیاء و فرم ها آنچنان از واقعیت دور می شوندکه پرداختن به برخی از موضوعات مادّی  بار معنایی به خود می گیرند، از حیطه ی مادیّت خارج می شوند ، به نیاز درونی می پردازند، به انتزاع می رسند و تأثیر عمیق تری خواهند داشت. این آثار در مخاطب احساسی را بیدار می کند، به نیاز روحی اش پاسخ می گوید و یا ممکن است خاطره ای را در ذهنش متبادر سازد. همه ی هنرها به طور یکسان نمی توانند در  موضوعات حسی اثر گذار باشند ولی هنرهای تجسمّی، موسیقی و ادبیات به طور کلی امکان وارد شدن در حوزه های معنایی و انتزاعی  بیشتری برای هنرمندانشان مهیّا ساخته اند.

   در هنر اسلامی که عمیقاً بر صورت و معنا تاکید شده است، صفات جمالیه و جلالیه تجلّی یافته است که عناصری در صورت و اجزاء  رهنمونی به سوی کل  ، معنا و بیان فرا تر است، عناصری همچون انسان  ، طبیعت و اشیاء در جمال شکل عینی پیدا می کند و با یافتن معنا متعالی می شوند ، به جلال می رسند و بر روح آدمی تاثیر می گذارند . در اثری که با این زبانِ بیانی ارائه می شود ،شما دیگر نمی توانید برداشتی مادّی داشته باشید، چیزی که مشخصاً توسط ابزاری اندازه گیری و یا مقایسه شود ودارای حجم و وزن فیزیکی باشد.

    در هنرهای مختلف تلاش می شود به جای بازآفرینیِ صرف به بیان مکنونات قلبی و روحی پرداخته شود ودر بیان یک موضوع عناصر مادّی و غیر مادّی دست به دست هم می دهند تا مخاطب را به درک یک معنا  رهنمون سازند.

پرداختن به یک موضوعِ روحانی نیازمند استفاده از یک زبان بیانی و معنایی در هنر است . این زبان تعریف مشخص و مطلقی ندارد و برآیند دیدگاه ها ، ساختار، سبک و انتزاع است.

در عکاسی اغلبِ موضوعات عینی هستند، همة ما این عینیات را می بینیم اما بدون هیچ هماهنگی بین اجزاء، ساختار ، ترکیب و نقطة دید متفاوت ، و این نگاه ِهنرمند است که با درکی عمیق و با تلفیقی از ذهنیّت ، دانسته هاو تفکّرات خود به بیان و برداشتی ذهنی و غیرمادّی می پردازد. از آنجا که عکاسی آفرینش و بازتولید مجدد واقعیّت است نه یک رونوشت یا تصویر عین به عین، لذا حقیقتی نهفته را با خود به همراه دارد که پیامی درونی است و معنای آن را بیان می کند. بسیاری از تصاویر می توانند به دلیل موضوع قابل لمسشان برداشت معنایی و درک نزدیکی داشته باشند.

« سوزان سونتاگ »از صاحبنظران هنر عکاسی اعتقاددارد ، عکس ها بعنوان اسنادی که واقعیتِ موجود را به تصویر می کشند، عناصری زیبا شناسانه رابه مخاطب منتقل می کند و اوست که با دریافت و ادراکات    ذهنی اش آن را می فهمد ودرک می کند.

یک عکس رنگی مبتنی بر فرمهای ظاهری و عناصری که در هم تنیده شده اند ، در ابتدا مخاطب را مجذوب رنگها ،فرم ها و اشکال و عناصر می کندکه در چینشی دیداری و هنرمندانه به خدمت گرفته شده اند  ، لیکن در یک بیان ثانویِ زیبایی شناسانه بار معنایی به خود می گیرد که ورای واقعیّت و عینیّت موجود است و آن را از وجود مادی اش خارج می کند. در عکاسی این زیبایی های بصری، عناصر، رنگها، اشیاء، اندازه قاب ، سیاه و سفید یا رنگی بودن آثار نیست که در ذهن بیننده می ماند بلکه برداشت او و برآیند عناصر ارائه شده در اثر است که بر معنا دلالت دارد که در عینیت عکس نیست.

 بسیاری از رنگها ارزشهای معنایی و تاثیر گذاری خاص خود را دارند. همانگونه که رنگهای گرم و سرد بر انسان تاثیر دارد و می تواند به او آرامش دهد و یا او را به تحرک وادارد ، رنگهای تیره نیز نشانه ای از شادی و شادمانی ندارند و رنگ قرمز نیز نمی تواند تاثیری اندوه آور داشته باشد،  لیکن استفاده ی صحیح وآگاهانه و درک معنایی از رنگها یا  هر عنصرِ تاثیر گذار مادّی دیگری موجب می شود یک هما هنگی میان معناومحتوا با دیگر عناصر بوجود آید که آن را ماندگار می کند.

 « آموزگاران معنوی جهان » لقبی است که« مایکل تی اچ سدلر»  از محققین هنر به هنرمندان داده است ، او هرگونه تلاش برای به تفاهم رساندن جامعه و هنرمند و برای گسترش توان جامعه در درک آرمان های هنرمند را مورد توجه قرارمی دهد. لذا هنرمندانی که به جای پرداختن به واقعیت های بیرونی در تلاش هستند با تقویت و نظم بخشی به حسِ درونی خودآثاری معنوی ارائه نماینددر واقع ذهنِ جستجوگر مخاطب را نیز به چالش می کشند تا در یک رویارویی رازهای نهفته در حیات بشری را کشف کنند. هنرمندان چون با روح انسانها سر و کار دارند رسالتی بر دوش دارند و کوشش آنها در راه کمال اندیشه انسانی است. آنان با خلق فضایل معنوی موجب پالایش روح انسانی  می شوند. ارائه زیبایی در آثار هنری برگرفته از نیاز درونی هنرمند است ودر این راستا لازمه موفقیت در این حوزه خودشناسی است. هنرمندان باید قبل از اینکه در اندیشة انتقال تفکری به جامعه باشندبه خود شناسی درونی بپردازند، چون هنرمند با غذای روح مخاطب سرو کار دارد. تعمق ، تفکر و مطالعه در خودشناسی برای درک  هویت انسانی و غور در معنا از لازمه های توجه هنرمندان در رسیدن به بیانی غیرمادی است که در ابتدا بایستی برای خود مهیّا کنند .

   همة موضوعات ذهنی ابتدا کنکاشی با خالق اثر ایجاد می کند ، افکار و احساسات اورا مدتها به خود مشغول می دارد، ذهن هنرمند همیشه درگیر عوامل بیرونی و درونی است و سعی دارد در بازنمایی یا آفرینش هنری آنچه افکار اورا معطوف یک محور می کند بعنوان سرچشمه ای جوشان برای بیانِ هنری آن را صیقل داده و در یک اثر هنری به عینیت در آورد.او در جستجویِ معنا سعی کند  محتوا را به آثارش بیفزاید و اینگونه است که اثرش ماندگار و جاودانه خواهد شد .


این نکته بدیهی است که فرم و محتوا همچون دو بال پرنده مکمل هم هستند. از فرم وشکل بعنوان ظرف و حالتی برای بیان باطنِ اثر که معنا است بهره گرفته می شود که این ظرف در مکاتب و هنرهابه اشکال مختلف بروز و ظهور داشته اند که در این مورد « واسیلی کاندینسکی » از برجسته ترین صاحبنظران دنیای هنر می گوید:" روابط در هنر لزوما روابط فرم ظاهری نیستند بلکه مبتنی بر تفاهم درونی معنا می باشند." او اعتقاد دارد همانگونه که موسیقی دانان رها از دنیای مادی اند، دیگر هنرمندان نیز نباید در آثارشان به دنیای مادی وابسته باشند.

  بیننده پس از دیدن هر عکس ، مطالعه یک کتاب یا دیدن یک فیلم یا هر اثر هنری دیگرذهنش برای لحظاتی ، ساعاتی و شاید روزها درگیر می شود و این تاثیر فقط بعد مادّی و عناصر فیزیکی اثر نیست چون ارتباط فیزیکی مخاطب با اثر فوق قطع شده است بلکه برداشت و وجه معنایی و درونی است  که در مخاطب برانگیخته شده و ذهن او را مدتها به خود مشغول  می کند .

 

 

تماشای امر قدسی /تاریخ نگاری عکاسی مشهد پس از انقلاب اسلامی / کیارنگ علایی/حرفه ، هنرمند / شماره ۷۲

تماشای امر قدسی /تاریخ نگاری عکاسی مشهد پس از انقلاب اسلامی / کیارنگ علایی/حرفه ، هنرمند / شماره  ۷۲

فایل پی دی اف تماشای امر قدسی

افتتاح نمایشگاه « نگاه ِ شرقی »در تالار کلیسای موزه آراد کشور رومانی

نمایشگاه « نگاه ِ شرقی  » از آثار عکاسان ایرانی در تالار کلیسای موزه آراد کشور رومانی  افتتاح گردید .این نمایشگاه عکس تحت عنوان «نگاهِ شرقی » از تاریخ ۲۸ خرداد  ( ۱۹ژوئن 2019 ) در  تالار کلیسای مجتمع موزه آراد ِکشور رومانی به مدت ۱۰ روز برپا خواهد بود.
نمایشگاه  نگاه شرقی تعداد ۶۱ اثر ازعکس های ۴۸عکاس ایرانیِ عضو موسسه تحقیقات و مطالعات  عکاسی آبگینه را در بر می گیرد که با همکاری کلوپ عکاسی و مجتمع موزه ی آراد کشور رومانی سازماندهی و برگزار می شود.
عکاسانی که آثارشان در این نمایشگاه به نمایش در آمده عبارتنداز :
  احمد خادم الحسینی،ابوالفتح یوسفی، علی کریمی رستگار، علی خردمند،علی سعیدی، علی سامعی، بابک جبارزاده گنجه، بهزاد انصاری، بیتا فاضل، ابراهیم بهرامی،الیاس ابراهیم نژاد، الیاس جمشیدی، فرامرز عامل بردبار، فاطمه صمدی، قدیروقاری، حامد اسدی هاشم جوادزاده، اسحاق ریگی، جلیل زهرایی،کاظم حسینی، محبوبه باقری، مهدی وقاری، مهدیس جعفرزاده، مهلا براتی،مهناز تهرانچی، مجید بندارمقدم، مسعود احمدزاده، مینو صدیق،معین کاظمی، معین صالحی، محمدرضا چایفروش، مژگان کنعانی، مجتبی رجایی،نسرین شاه محمدی، ندا احمدی، ندا صیامی، هما نجاریان،  نگار تقی زاده،پریسا طوسی، پروانه پاری، رسا قوام شهیدی،هما نجاریان، روشنک شبانیان، صمد آریان،شیدا یزدانی، سیمین رضوانی، یارتا یونسی، زکیه حسینی.
موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه ،‌ با هدف پژوهش و تحقیقات در زمینه ی  هنرعکاسی و همگام با دستاوردهای علمی روز جهان و همچنین هدفمند کردنِ فعالیت های هنری ِ عکاسی  فعالیت می کند.برپایی نمایشگاه های انفرادی و جمعی در داخل و خارج از کشور،برگزاریِ کارگاههای های عکاسی ،همکاری با مجله ها و نشریات تخصصیِ ،حضور درکنفرانس هاو مجامع  بین المللی و شرکت جمعی در  نمایشگاههای بین المللیِ عکاسی  از عمده  فعالیت های این موسسه است که از بسیاری از موسسات هنری جهان نیز بابت فعالیت های خود جوایز و گواهی دریافت نموده است و بعنوان عضوی فعال در جامعه یِ عکاسیِ جهانی با این موسسات همکاری می کند..



The opening of the exhibition will take place on Wednesday, June 19, 2019, at 18:00 at the Clio Hall of the Arad Museum Complex with which we are partner.
Until June 27, 61 distinguished photographs by 47 authors will be admired: Abolfath Yosefi, Ahmad Khadem Al Hosseini, Ali Karimi Rategar, Ali Kheradmand,
Ali Saeeidi, Ali Samei, Babak Jabarzadeh, Behzad Ansari, Bita Fazel, Ebrahim Bahrami,
Elyas Ebrahim Nejad, Elyas Jamshaidi, Faramarz Amel Bordbar, Fatemeh Samadi, Ghadir Vaghari, Hamed Asadi, Hashem Javadzadeh, Homa Najarian, Ishaq Rigi, Jalil Zahraei,
Kazem Hosseini, Mabobeh Bagheri, Mahdi Vaghari, Mahdis Jafarzadeh, Mahla Barati,
Mahnaz Tehranchi, Majid Bondar Moghaddam, Masoud Ahmadzadeh, Mino Sedigh,
Moein Kazemi, Moein Salehi, Mohammad Reza Chaiforosh, Mojgan Kanani, Mojtaba Rajae,
Nasrin Shahmohammadi, Neda Ahmadi, Neda Siami, Negar Taghizadeh,
Parisa Tousi, Parvaneh Pari, Rasa Ghavam Shahidi, Roshanak Shabanian, Samad Arian,
Sheyda Yazdani, Simin Rezvani, Yarta Younesi, Zakiyeh Hosseini.
 The subjects are different and give the photo-loving audience a special Iranian perspective for: portraits, landscapes, architecture, photographic essays, etc.
"The Abgineh Photographic Institute" was established in 1992 with the aim of equipping Mashhadul with a research and development organization in the field of photography. The goal is to organize Iran's photographic activities to keep up to date with the latest scientific achievements. In order to achieve this goal, many photographers and researchers have begun to work, and the results of their studies are published in the form of articles, lesson plans and specialized books for active education centers, colleges and active societies. Organizing individual and collective exhibitions both inside and outside the country, organizing trips and photo workshops, working with magazines and specialized publications, and participating in conferences and international meetings at international photography competitions are the major activities of the institute. Abgineh has a valid certificate and received several awards for his work from several artistic institutions around the world.
The poster was made by Monica Szentes.