تاریخ عکاسی مشهد

تاریخ عکاسی مشهد

َموسسه تحقیقات ومطالعات عکاسی ابگینه
تاریخ عکاسی مشهد

تاریخ عکاسی مشهد

َموسسه تحقیقات ومطالعات عکاسی ابگینه

استاد حمید عربلین، عکاس پیشکسوت مشهدی/ ندا احمدی

دیدار با استاد حمید عربلین ، مایه بسی مباهات و افتخار برایم بود.به دیده من که چندین سال در عرصه عکاسی شاگردی کرده ام ، و عکاسان و استادان بسیاری دیده ام ،ایشان بسیار پر حوصله ، خوش برخورد وخوش صحبت و پر انرژی بودند.
 استاد عربلین به گونه ای از تاریخ ۳۰-۴۰ سال گذشته عکاسی برایمان صحبت کردند که گویی هم اکنون همگی قابل لمس هستند.و البته صحبت از تاریخ عکاسی ، برای ایشان ، صحبت از خاطرات جوانی ، خاطرات پدری و یادگاران خانوادگی بود.
بعنوان مثال  عکسی روی دیوار ورودی آتلیه اشان نصب بودکه در آن کودکی خردسال  عکاسی شده بودو آن کودک ، پدرشان بود. در جمعی از اجداد پدری و مادربزرگها و عمه ها.ما نیز جمعی عکاس بودیم و میدانستیم که اکنون چه گنجینه ای پیش رویمان است و قدر شناسانه و مشتاقانه به تماشای همان قابهای روی دیوار پرداختیم .

کمی بعد با همراهی و توضیحات خود استاد، وارد فضای اصلی آتلیه شدیم و در آن فضا چه چیزی بیشتر از یک دوربین فانوسی قدیمی میتوانست توجه ما را به خود جلب کند ؟دوربین قدیمی را آوردند و طریقه کارش را برایمان توضیح دادند

و قسمت جالب ماجرا این بود که هم اکنون نیز امکان عکاسی و ظهور عکس با همان دوربین وجود داشت. دوربین کاملا سالم بود و دلسوزانه از تمام حوادث محافظت شده بود.
فوکوس دستی بود. ولی نه بصورت فوکوس دستی  که روی دوربین های دیجیتال خود داریم ، بلکه  فوکوس ، از طریق یک اهرم که به جلو و عقب میرفت، انجام میشد، زمانی که تصویر سوژه را که به صورت وارونه می توانستیم ببینیم ،بهترین حالت را داشت و واضح و شفاف بود، اهرم باید قفل میشد ، که باز هم قفل دستی و به کمک یک اهرم دیگر انجام می شد ، حالا که تصویر واضحی داریم ، نوبت گذاشتن کاغذ  است ، باید کاغذ عکس را در جایگاه خود  گذاشت و عکس گرفت و در مدت  نوردهی، سوژه باید کاملا بی حرکت باقی بماند .
دو تشتک کوچک هم همان داخل محفظه و جلوی دست عکاس بود ، به عنوانتشتک ظهور و ثبوت. داروهای ظهور و ثبوت  ، به صورت خشک ، موجود بودند که باید در زمان لازم حل شده و درتشتک ها مورد استفاده قرار می گرفتند. داخل محفظه فانوس ، از طریق یک دریچه با شیشه قرمز ( که مانع رسیدن نوری بجز نور قرمز به کاغذ عکس باشد) ، جلو چشم عکاس قرار می گرفت و عکاس می توانست ببیند که  عکس ظاهر شده یا خیر  ویا برای چک کردن داروها و ... بتواند به داخل محفظه دسترسی داشته باشد.
یک جا، برای یک قاب چند لتی ، یا به عبارتی ویترین محصولات، کنار دوربین تعبیه شده بود که قابها تا شده کنار دوربین قرار میگرفتند و هنگامیکه عکاس، مثلا کنار کوهسنگی ایستاده و به جلب مشتری بپردازد ، مدرکی برای سبک و نمونه ی کاری او باشد.

استاد عربلین ، به همراه استاد حمید رضا  گیلانیفر


در میان عکس های روی قاب ، چند عکس رنگی هم به چشم میخورد،
عکسهای رنگی ...
عکسهای چاپ شده سیاه و سفیدی که خود ایشان با رنگ روغن و قلم مو، البته با سلیقه خودشان ، رنگ کرده بودند. بعضا ، از یک عکس ، دو یا سه روش مختلف با رنگها و اندازه های متفاوت.
عکسهایی از حرم
عکس سه گلدسته
و عکسهایی با دکورهای چوبی
مثل ماکت چوبی هواپیما ، که مشتری روی چهارپایه ای نشسته و لباس و کلاه و.. میپوشد و ماکت جلوی او نصب می شود.

عکس های یادگاری خیلی قدیمی...
مثلا سربازی با لباس فرم ، از سال ۱۳۲۰
ویا نمایی از بازار روز
که نمادی از فرهنگ و پوشش آن زمان بوده است



اطراف حرم امام رضا ( ٔ)  دهه  ۲۰شمسی



استاد پیشکسوت  حمید عربلین در کنار استاد جدیدم حمید رضا گیلانیفر
ندا احمدی/ مشهد / ۲۵ مرداد ۱۳۹۸
عکس های گزارش : فرشته کاملان


هنر طرد نقدی بر مجموعه عکس "زن هیولا "/ اثر جسیکا لِدویچ / امیر حاجی عباسی

هنر طرد

نقدی بر مجموعه عکس "زن هیولا " [1]

اثر جسیکا لِدویچ [2]/ امیر حاجی عباسی

 

خون،مایعات،اعضای مثله شده،پوست آزرده،جنین های خون آلود،اعضای مصنوعی و تابوتی منقش به مارک شَنِل[3]. نقش مایهِ مجموعه عکس صحنه پردازی شده ای است شامل سیزده قطعه با عنوان "زن هیولا". عکاس،جسیکا لِدویچ در این مجموعه به شکلی انتقادی و اغراق آمیز،به استانداردهای زیباییِ مورد نظر گردانندگان صنعت مد پرداخته است.تصاویر شامل کلوزاپ هایی ست از اعضای بدن زنان که به شدت آزرده و آسیب دیده اند.استفاده از بکراند های ساده با رنگ های روشن ،باعث شده تا مخاطب تمام جزئیات موجود در تصاویر را به خوبی درک کند.  لدویچ فارغ التحصیل رشته ی هنر های نمایشی از دانشگاه موناش ملبورن است.وی در ابتدای کار بعنوان عکاس فشن در نشریات محلی مشغول به کار شد. او در یکی از مصاحبه هایش میگوید: در سن بیست سالگی متوجه شدم که چه فشاری از طرف رسانه های جمعی به دختران و زنان وارد میشود،تا شیوه هایی خاص را برای رسیدن به زیبایی دنبال کنند. راه کارهایی که اغلب وابسته به تکنولوژیست و ظاهرا باعث اعتماد بنفس بانوان میگردد،اما در واقع آنها را به بند می کشد. جسیکا تصمیم میگیرد با تجربیاتی که در حرفه اش کسب کرده راجع به این موضوع به روشنگری بپردازد و واقعیاتی را به رخ بکشد که متمرکز بر پوچیِ ادعای مبلغان زیباییِ غیر واقعی است.اما یافتن قالب برای بیان این موضوع بسیار مهم است،طوریکه حداکثرِ تاثیر گذاری در برابر این هجوم گسترده را داشته باشد.لدویچ با مطالعه ی دقیق افکار فیلسوف و نظریه پرداز بزرگ اروپا "ژولیا کریستوا"[4] و پشتوانه ی قویِ حجم سازی،که بصورت کلاسیک فرا گرفته بود،دست به کار تولید مجموعه عکس فوق الذکر شد. این مجموعه با توجه به نظریه ی ژولیا کریستوا متمرکز بر هنر طَرد [5] بنیان گذاشته شد.

طَرد یا آلوده انگاری در جریان شکل گیری هنر معاصر،انگیزه و دست مایهِ هنرمندان فیگوراتیو بسیاری شده است.تئوریسین طَرد،هنرمند را کسی میداند که رمزگان را تغییر میدهد. به عقیده ی او هنرمند کلیشه ها را بکار نمیبرد،بلکه آنها را دگرگون میکند. برای رسیدن به این منظور او باید تنفر،خشم و یا دست کم یاسی را احساس کرده،تاب آورده و از سر گذرانده باشد. [6]

لدویچ در مجموعه ی مورد بحث با تکیه بر همین ایده،صحنه هایی انزجار آمیز را کارگردانی و ارائه نموده است. تصاویری که میبایست در مقابل تفکری که زیبایی را منحصر به ظواهرجنسی دانسته و الگو هایی همچون بیانسه،نیکی مینانژ و کارداشیان را در ویترین خود قرار داده،بایستد.

جسیکا لدویچ به همراه موج سوم فمینیسم که همواره معترض و خواهان تغییر در قوانینی است که توسط مردان به تصویب رسیده است در صنعت مُد نیز نگاه مردانه را مُستَتِر میداند و در پی کاهش درد و رنج و خشونت خود خواسته ای ست که بانوان در کنار وظایف مادرانه به جان خریده و با عوارض آن دست و پنجه نرم میکنند. او آثار "مِرِت اوپن هایم[7]" و "هانس بلمر[8]" را می ستاید،اما مجموعه زن هیولا را پاسخی میداند برای مجموعه عکس سورئال "گای بوردین" [9]درباره ی صنعت مُد. لدویچ امیدوار است دیده شدن آسیب های فیزیکی ناشی از بکار بردن تجهیزات،اَعمال جراحی و مصرف

مواد شیمیایی مضر،مخاطبانش را به فکر وا دارد. تاثیر گذاری این مجموعه،بدون شک به خاطر بزرگنماییِ کوبنده ای است که در آن وجود دارد. جسیکا لودویچ در مجموعه عکس بعدی خود به نام"طمعکار[10]" با همین شیوه و با ارائه ای جذاب و زیرکانه به سراغ معظل مصرف گرایی رفته است.

امیر حاجی عباسی

 


 



[1] Monster woman

[2] Jessica ledwich 

[3] chanel

[4] Julia Kristeva

[5] abject art

[6] مقاله طرد در اندیشه ژولیا کریستوا و بازتاب آن در هنر فیگوراتیو معاصر.ریما اسلام مسلک و نرگس حقیقیان

[7] meret oppenhim

[8] hans beĺlmer

[9] guy bourdin









ما برای رفع مشکلات عکاسی می‌کنیم/گفتگو با سید حمید هاشمی ، عکاس خبری مشهدی



ما برای رفع مشکلات عکاسی می‌کنیم

روزنامه نگار است و دست به دوربین. شعر می‌سراید، داستان هم می‌نویسد و سعی کرده خودش را آن‌طور که شایسته یک روزنامه نگار است پرورش دهد

ما برای رفع مشکلات عکاسی می‌کنیم

 

غلامرضا زوزنی- ما جوان‌ترها یادمان نمی‌آید ، اما او از قدیمی‌های شهرآراست و با اینکه سی و چند سال است عکاسی خبری می‌کند و دست به قلم است ، اما هنوز دست از تلاش برنداشته و برای رفع دغدغه‌هایش هم قلم می‌زند و هم «شاتر» می‌چکاند.
گفت‌وگوی پیش رو، حاصل ساعتی هم صحبتی با «سید حمید هاشمی»، « آقا سیدِ» عکاس‌های خبری مشهد است که در تحریریه روزنامه میزبانش بودیم.

آقای هاشمی، شما هم عکاس هستید و هم در حوزه های مختلف اجتماعی مطلب می نویسید و دستی هم بر شعر و داستان نویسی دارید، کدام یک از این دو برایتان اولویت داردو این دو را چطور با هم جمع می کنید؟
اعتقاد دارم یک خبرنگار باید عکاسی بداند و یک عکاس هم حداقل با الفبای نوشتن آشنا باشد. در محیط رسانه و در بیشتر مطبوعات ایران حلقه‌های مفقوده‌ای است بین واحد عکس و تحریریه؛ عکاس نمی‌تواند تشخیص بدهد که خبرنگار چه می‌خواهد و خبرنگار هم نمی‌تواند آنچه باید عکاسی شود را تشخیص دهد.
یک عکاس باید بداند چه چیزی را باید عکاسی کند. باید ارکان فکری روزنامه و رسانه‌ای که در آن کار می کند را بشناسد و در عکس‌هایش آن را منعکس کند. من برای یک گزارش تصویری که می‌خواهم منتشر کنم مدت‌ها روی تیتر و روی متن
کار می‌کنم.
اینکه عکاس بتواند برای عکس‌اش تیتر بزند و متن بنویسد می‌تواند به موفقیت‌اش کمک کند. و اگر این آشنایی همراه با فن نوشتن باشد در عکس هایشان هم بازتاب خواهد داشت. اینکه یک عکاس شعر بداند و بخواند و یا اهل کتاب و ادبیات باشد مطمئنا در عکس هایش تاثیر خواهد
گذاشت.

با توجه به سختی هایی که شما و هم دوره هایتان کشیده‌اید برای اینکه عکاسی کنید و آن را به نسل‌های بعدی انتقال بدهید، عملکرد خودتان را در مقایسه با نسل‌های جدیدی که در مشهد عکاسی می‌کنند ، چطور مقایسه می کنید؟
با توجه به اینکه فناوری دیجیتال پا به عکاسی گذاشت، متاسفانه هر کسی که مدتی دوربین دیجیتال دستش می‌گیرد ، ادعای عکاسی می‌کند. قطعا هر کسی نمی‌تواند ادعا کند عکاس خبری است. شاید بتواند ادعا کند عکاس هنری است و با چند بار آزمون و خطا کردن یک عکس هنری را به ثبت برساند اما نمی‌تواند ادعا کند عکاس خبری است. یک عکاس خبری عکس هنری هم می‌گیرد ، اما عکاس هنری نمی‌تواند عکس خبری بگیرد. عکاس خبری جلوتر است و جسارتش بیشتر و ذهنش هم بازتر است.

البته دانستن اصول ابتدایی برای همه عکاس ها در حوزه های مختلف بدیهی است اما به نظر عکاسی خبری ، بیشتر به تکنیک گره خورده است تا اینکه بخواهد از هنر پیروی کند.
عکاس خبری برای عکس گرفتن باید قواعد و اصول عکاسی هنری را بداند. یک عکاس خبری از اصول عکاسی هنری پیروی می‌کند و باید عکاس هنری باشد و بعد با شناخت از سوژه، آگاهی و تمرین به یک عکاس خبری تبدیل شود. برای مثال یک عکاس خبری هنگامی که در یک رویداد اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی عکاسی کند، با استفاده از شرایط محیط می‌تواند نه تنها یک عکس خبری خوب ثبت کند که می‌تواند با بهره گیری از همان عکس، مفاهیم مد نظرش را نیز به مخاطب منتقل کند.


محدودیت هایی که اصالت عکاسی را در حوزه‌های خبری و اجتماعی به خطر می‌اندازد کدام است؟
یک مسئله‌ای که الان جاری است در کشور ما و بیشتر برای عکاس ها ملموس است ، این است که نمی‌گذارند خیلی صحنه‌ها را عکاسی کنیم، دچار خود سانسوری هستیم و این خیلی بد است . با اینکه قدری اوضاع بهتر شده اما هنوز ما برای عکاسی کردن از داخل حرم مطهر رضوی مشکل داریم. برای عکاسی کردن از مناسبت‌های ملی مشکل داریم. علت این کارها را نمی‌دانم. متاسفانه نسبت به عکاس‌های خبری، نگاه منفی وجود دارد و این برای خبرنگار ها و عکاس‌ها خوب نیست.

آیا آن‌طورکه باید جایگاه عکاس‌هایی نظیر شما در جامعه و رسانه‌هایی که برایشان کار می کنید، حفظ می‌شود؟
نه واقعا بها داده نمی‌شود. یک خاطره برایتان بگویم؛ سال ١٣٧۵ گزارش تصویری از شرایط بد و فقر یک روستا در نهبندان تهیه کردم. گزارش انتقادی بود. آن گزارش در مجلس شورای اسلامی هم مطرح شد. در نهایت منجر شد به اینکه طرح‌های ملی درباره روستاییان به جریان بیفتد و تسهیلات و بودجه‌هایی که برای نهبندان برآورد کرده بودند، افزایش یافت و تاثیر خودش را گذاشت، البته هنوز محرومیت هست اما شرایط خیلی بهتر شده است. آن سال من عکسی از پسر بچه‌ای گرفتم که جلوی آلونک محل زندگی‌شان ایستاده بود. این عکس در جشنواره ترکیه در سال ٢٠٠١ میلادی برنده شد. هشت سال بعد دوباره به همان منطقه سفر کردم و از همان پسر بچه که ١٣ ساله شده بود عکاسی کردم. دوباره امسال رفتم و از همان پسر بچه که حالا برای خودش مردی شده بود و تشکیل خانواده داده بود عکاسی کردم. این پروسه عکاسی را که ٢١ سال طول کشید و منجر به اتفاقات مهمی شده بود را بعضی از رسانه‌ها نمی‌بینند و ارزش آن را درک نمی‌کنند. ولی در رسانه‌های بین المللی بازتاب یافت و این به‌خاطر ضعف در مدیران
رسانه‌ای است.

با این شرایط باید چه کار کرد؟ آیا باید ادامه داد ؟
باید ادامه داد و این جریان را به نسل‌های بعدی سپرد. باید نگرش‌ها را تغییر داد. به‌جای همایش‌هایی که هر روز و هر هفته در دستگاه‌های مختلف برگزار می‌شود، یک همایش برای مدیران و مدیران روابط عمومی‌ها برپا کنند و برای آن‌ها جایگاه رسانه و عکس را تبیین کنند. از طرفی اصحاب رسانه هم باید توجیه باشند. بنا نیست عکاس‌ها دنبال یک سوژه بگردند تا به آن واسطه

دستگاهی را به چالش بکشند. دوربین ما باید برای رفع مشکلات عکس بگیرد.

منبع ، شهر آرا آنلاین / یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶

سالروز ثبت_ملی هنرستان_صنعتی شهید بهشتی مشهد

هنرستان صنعتی شهید بهشتی با نام قدیمی هنرستان صنعتی مشهد مربوط به دوره پهلوی اول است.
در سال ۱۳۱۵ تئودور هنل آلمانی همراه دو کارمند اداره صناعت و معادن وقت یعنی ناصحی و نصیری ب
ه مشهد آمده و این هنرستان را تأسیس کردند.
در اواخر مهرماه ۱۳۱۵ کلاس اول هنرستان در دو بخش درودگری و فلزکاری در انتهای خیابان جنت مشهد افتتاح گردید.
در این زمان هنرستان فاقد کارگاه بود ولی در اواخر سال ۱۳۱۶ با خرید ابزار آلات و محلی در دروازه سراب،
کارگاه هنرستان آغاز به کار نمود.
این بنا در مشهد، ضلع غربی، میدان دکتر شریعتی، تقی‌آباد واقع شدهاست.
 و این اثر در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۲۳۸۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
ممنون از جناب تقی بخشی راد بابت ارسال این مطلب